اثر هنری کشف و شهودیست بی واسطه و تولیدی است فکر شده.
انسان برای آن که بفهمد، شروع به تفسیر می کند اما باید تفسیر خود را باز بفهمد در نتیجه حلقه ای به وجود می آید به نام حلقه تفسیر و فهم (حلقه هرمونتیک) که دارای دور باطل نیست.
چند نکته در مورد هرمونتیک مدرن وجود دارد:
1-معنای مطلق وجود ندارد یعنی معنا نسبی است و وابسته به تفسیر مخاطب است.
2-انسان بر اثر معنا می بخشد زیرا اثر زمینه ای برای تفسیر مخاطب است.
3-همه ی امور تاویل پذیرند زیرا ما به اصل عدم قطعیت معتقدیم.
4-دانستن نیت مولف و شرایط خلق اثر کمکی به یافتن معنای مطلق نمی کند و هرمونتیک مدرن تفاوتی میان علوم طبیعی و انسانی قائل نیست زیرا هر دو را تاویل پذیر می داند.
معنای هر واژه بسته به معناهای دیگر است و در یافتن معنای یک واژه ما با تو در تویی از معانی رو به رو هستیم بنابراین نمی توانیم از قطعیت معنای یک واژه سخن بگوییم زیرا وابستگی معنای یک واژه به واژگان دیگر اعتبار معنای مطلق را از بین می برد. پس در هنگام ملاحظه یک اثر، معنایی که گرفته می شود وابسته است به محور معنایی که به آن اثر می بخشیم. این محور معنایی یا لوگو سنتر (logo Center) در واقع همان شالوده است که روابط متقابل و متشابه میان عناصر در یک اثر بخشیده است این روابط را ما ایجاد می کنیم و معنایی را از اثر می گیریم اما روشن است که این معنا معنای یکه و یگانه ای نیست زیرا با تغییر محور معنایی می توان معانی جدیدی بدست آورد.
در حضور مولف معنا روشن تراست و در غیاب و فقدان گوینده بازی میان مخاطب و اثر آغاز می شود که این بازی نتیجه اش گمگشتگی معنا در دریافت مخاطب است که شاید این گمگشتگی به مخاطب در درکی از لایه های خودشناسی کمک کند.
هرمونتیک مخاطب را مولف می داند و توجه به چگونگی دریافت مخاطب دارد.
هرمونتیک از کلمه هرمس و هرمیا آمده است. (خدای پیام آور یونانی)
هر پیام الهی در هیچ دینی هیچ وقت صراحت بیانی ندارد و راه تاویل و تفسیر را باز می گذارد.
هرمونیک فن تاویل و تفسیر متن.
تاویل رفتن به معنای اول رفتن به مبدا و منشا
تفسیر کردن به قصد یافتن معنا
هنر فراتر از مخاطب و اثر هنری مولف است. هنر را باید هم بسته حقیقت دانست و حقیقت یعنی آلتیئا (Altheia) (کشف حجاب، پرده برداری) کار هنر آشکار کردن است رابطه مخاطب اثر مشابه به زیستن او در عرصه وجود است، همان طور که در جهان پرتاب می شویم و اقامت می گزینیم، می سازیم و می اندیشیم در اثر هم همین کار را انجام می دهیم. ما در جهان متن زندگی می کنیم و تفاوت و تفکیکی میان جهان متن و جهان بیرون وجود ندارد. جهان بودن در اثر هنری آشکار می شود و مخاطب تجربه بودن در جهان را در تجربه زیستن در اثرهنری انجام می دهد.
یکی از راههای درک اثر گفتگو با اثر است.
ما به اثر معنا می بخشیم یعنی ما به عنوان مخاطب اثر را می سازیم اما همان را دوباره می گیریم در نتیجه درآمیختگی مخاطب و اثر صورت می گیرد و این یعنی زیستن در جهان متن، ما وارد عرصه آزادی از ادراک می شویم.
ادراک مخاطب از اثر می تواند شبیه جشن، بازی و نماد باشد. گادامر
در هرسه (حضور آزادانه در ادراک معنا) وجود دارد.
مطالعه اثر هنری مانند حضور در جشنی بیکران است. (فلوبر)
اثر یا پرسشی از وجود است یا پاسخی به پرسشهای موجود. (پل ریکور)
در نظر به هرمونتیک مدرن گادامر و ریکور، مسئله زندگی در جهان متن اهمیت دارد.
زیستن در جهان متن: اثر هنری راهی به سوی درک وجود.
اثر هنری راهی برای آشکارگی وجود (حقیقت) است.
تجربه وجود و بودن چیزها در اثر هنری
اثر هنری چیزی جدای از جهان نیست.
سبک ها:
در این سایت به جز ارائه آثار هنری خود مشتاقم تا مطالبی را برای همه پویندگان راه هنر، به هنرجویان رشته نقاشی و همچنین به کسانی که میل دارند با دنیای هنر آشنایی بهتری پیدا کنند در معرض دید همه عزیزان و مخاطبان قرار بدهم. هنر دیدنیها را نشان نمی دهد بلکه آنچه را که دیدنی نیست، دیدنی می کند. هنر به منزله آفرینندگی است. امید این را دارم که اثر گذاری هر چند کوچک ولی مفیدی را برای مخاطبان بر جای بگذارم. برای عنوان ساختن چنین مقوله ای نخست باید همه انگیزه ها و دستاوردهای یکایک اساتیدی را که پایه گذار هنر نو بوده اند، عمیق درک نموده باشیم. برای درک این دستاوردها به صورت مختصر به هنر مدرن می پردازم .
در نهاد انسان موهبتی برای آفرینندگی به امانت گذاشته شده تا بتواند واقعیت های نو را بیافریند. واقعیت های هنر که زندگی را از آنچه که به نظر می رسد گسترده تر می کند. دنیای دیگری وجود دارد که انسان از درون آن خویشتن خود را بیان می کند. در آنجاست که اندیشه های انسان ریشه دوانده است ولی هنر در مفهوم جامع تجسم آرزوهای پر توانی است که یکی پس از دیگری بشریت را وادار به جنبش و عمل نموده است در راستای تجسم این آرزوها مطالبی را با شما دوستان عزیز سهیم می شوم.
اکسپرسیونیسم (Expressionism)سال 1905 از فرانسه شروع شد به معنای هیجان گرایی می باشد. این جنبش توسط منتقدان آلمانی نامگذاری شد. هنرمندان مطرح آن وان گوگ (مهم ترین پیشگام اکسپرسیونیسم) (گوگن - هولر- اگوست ماکه – ماکس بک مان- اسکارکوکوشکا-امیل نلده – پل کلی - کته کل ویتس- ارنست لودویگ کیرشنر- کارل اشمیت روتلوف- فرانس مارک – ادوارد مانچ – واسیلی کاندینسکی – جیمزانسر- گوستاو کلیمت ) در نقاشی بودند. از ویژگی این سبک اغراق در صور طبیعی - توجه به امکانات بیانی خط، شکل و رنگ - بیان عواطف یا حالات درونی همراه با کژنمایی، بیان احساس خارج از تعادل و مفاهیم سنتی زیبایی شناسی - نخستین هنرمندانی که به هنر کودکان توجه کردند
فوویسم (Fauvism)سال 1905 از فرانسه شروع شد به معنای وحشی گری توسط لویی واسل نامگذاری شد. هنرمندان مطرح آن شاگردان (گوستاو مراو شامل هنری ماتیس (رهبر گروه) البرت مارکه- جورج روالت- اندره درین – رائول دوفی- ماریس دی ولامینک- چارلز کامو ان- جورج براک) بودند. اولین جنبش پیشروی اروپا در آغاز سده بیستم که تاثیر پذیر از وان گوگ گوگن، نئوامپرسیونیست ها و سزان بود.بهره گیری جسورانه از رنگ - فرم های شکلی مستقیم پرخاشگرانه- آزاد سازی رنگ از کارکرد توصیفی- تاکید بر ارزشها ی تزئینی و بیانی آن - کاربست اختیاری رنگهای تند برای کیفیت های عاطفی و تزئینی و گاه برای فضا سازی به روش سزان.
گروه پل (The Bridge) در سال 1905 در آلمان شروع به کار کردند که به معنای پلی به سوی آینده توسط کارل اشمیت روتلوف نامگذاری شد. از هنرمندان این گروه (کارل اشمیت روتلوف – امیل نلده – ارنست لودویگ کیرشنر– مولر) می باشد. نخستین گروه از نقاشان اکسپرسیونیست آلمان بودند که علیه رئالیسم و امپرسیونیسم واکنش نشان دادند. از ویژگی های این گروه آفرینش اکسپرسیونیسمی سرکش تحت تاثیر سزان وان گوگ گوگن مونک است . هنر بدوی بازنمایی واقعیت بر اساس کژنمایی- تاکید بر ساده سازی شکلها - شدت رنگ ها بیان پرشور حالتهای عاطفی است.
کوبیسم (Cubism) در سال 1907 در فرانسه با تابلوی دوشیزگان آوینیون اثر پیکاسو شروع به کار کرد که به معنای مکعب گرایی می باشد که توسط لویی واسل نامگذاری شد. از نقاشان مطرح این سبک،( پابلوپیکاسو- فرنان لژه – رابرت دلانی – جرج براک – خوان گریس - جاکزلیپ شیتز-رایموند دشامپ ویلون )می باشند. ویژگی های این سبک نوآوری در دیدن (انقلابی ترین جنبش سده 20) تجزیه صور اشکال – سطحهای هندسی و ساخت ترکیبی جدید از آنها- توجه به موضوع بی جان- دوری در بازنمایی جو و نور جاذبه رنگ و رسیدن به نوعی تکرار- خلق حجم بدون استفاده از شگردهای سه بعد نمایی. کوبیسم نخستین تاثیر از سزان و مجسمه های آفریقایی و لیبریایی گرفت کوبیسم تحلیلی با رو آوردن به کلاژ و کوبیسم ترکیبی با بازگشت رنگ به کارها شکل گرفت.
فوتوریسم (Futurism) در سال 1909 از میلان ایتالیا شروع شد به معنای آینده گرایی شکل گیری و نامگذاری جنبش توسط فیلیپ توماس مارینتی انجام شد. هنرمندان این سبک ( امبرتوبوچینی-جیاکوموبالا-جینوسورینی-کارلو کارا- انریکوپرامپولینی-لویجی دی گیودچی- ناتالی گوانچواروا) بودند. که در رنگ گذاری متاثر از کارهای ژرژ سورا نقاش امپرسیونیست بودند ویژگی این سبک نزدیکی هنر و زندگی- توجه به جنبش پویایی با تاکید برنور و حرکت- سردادن ندای تخریب موزه ها و کتابخانه ها و آکادمی ها - ستایش دنیای نوین ماشین سرعت خشونت هنر رسمی حکومت فاشیست ایتالیا بود.
هنر آبستره (Abstract Art) در سال 1910 از روسیه شروع شد که به معنای هنر انتزاعی است. هنرمندان این سبک واسیلی کاندینسکی (پیشگام نقاشی انتزاعی و نویسنده کتاب معنویت در هنر) (جین آرپ –بارباراهپورث- کاسیمیرمالویچ- پیت مندریان-نام گابو- کنستانتین برانکوزی) می باشند. ویژگی این سبک اصطلاحی عام برای شیوه های افراطی هنر سده بیستم دربرابر طبیعت گرایی- دوگرایش هنر انتزاعی 1- تبدیل ظواهر طبیعی به شکل ساده 2- ساختن اثر هنری باعناصر ناشبیه ساز می باشد.
گروه سوار آبیفام (The Blue Rider) در سال 1911 از آلمان شروع شد. نام گذاری توسط نقاشان آلمان که از علاقه واسیلی کاندینسکی به آبی و فرانس مارک به اسب گرفته شد . هنرمندان آن (واسیلی کاندینسکی-فرانس مارک- اگوست ماکه- پل کلی- الکسی یاولنسکی) می باشند. ویژگی آثار این گروه واقعیت های درونی که از نظر امیرسیونیست ها پنهان مانده بود، تاکید بر بدوی گرایی - مفاهیم معنوی و شهودی - صور انتزاعی - جنبه های نمادین و روانشناختی خط و رنگ است.
ارفیسم (Orphism) سال 1912 از فرانسه شروع شد و به معنای تغزل گرایی که نوعی کوبیسم شاعرانه بود. نامگذاری توسط ژولیام آپولینیرشد. از هنرمندان این سبک( را برت دلنه و همسرش سونیا دلنه- برخی کارهای فرانسیس پیکابیا- فرنان لژه- مارسل دوشان- فرانتیس کوپکا- پابلوپیکاسو- جورج سورا- مکدانلد رایت). ویژگی های این سبک ترکیبی تغزلی از دایره ها، پاره سطح ها و ریتم های رنگین با شالوده هندسی کوبیسم است. رسیدن به فرم انتزاعی با تعامل میان رنگ و نور- ارفیسم همتای بعدی برای موسیقی است.
ریونیسم (Rayonism) در سال 1913 از روسیه شروع شد. به معنای پرتوگرایی است. توسط میخائیل لارینف وناتالی گنچاروا نامگذاری شد . هنرمندان آن میخائیل لارینف وناتالی گنجاروا بودند. ویژگی آن کار بست خطوط متقاطع و موازی منعکس شده از اشیا درخشان برای رسیدن به بعد چهارم است.
نقاشی متافیزیک (PiclturuMetafisica) در سال 1913 از ایتالیا شروع شد. که به معنای تصاویری که حس و مفهومی از رمز و راز و فضاهای وهم آلود دارند می باشد. نامگذاری توسط اشمیت رو تلوف شد. هنرمندان این سبک (جورجیودی کریکو- کارلوکارا- موراندی و برخی نقاشان سورالیست) بودند . ویژگی این سبک انگاره سازی رویایی- مناظر وهم انگیز- پیش درآمدی بر سورئالیسم می باشد.
کنسترو کتیویسم (Constructivism) در سال 1913 از روسیه شروع شد . به معنای ساختارگرایی است. نامگذاری توسط طرفداران هنر مفید انجام شد. هنرمندان این سبک( ولادمیرتاتلین-الکساندر ردچنکو- ال لیسیتسکی- اسولد میرهلد- نام گابو-انتونی پوسنر-ولادمیرمایاکوفسکی- کنستانتین ملنیکف) بودند . از ویژگی های این سبک انطباق زیبایی شناسی صور هندسی با اصول فنی علم نوین - هنرمند و جامعه را به حوزه های طراحی گرافیک تئاتر سینما آوردند.
در سال 1913 از روسیه شروع شد . به معنای والاگرایی است. توسط کاسمیرمالویچ نامگذاری شد . هنرمند آن کاسمیرمالویچ بود. ویژگی این سبک نخستین نظام ترکیب بندی ناب - ابزاری برای بیان ایده - تضاد با ساختارگرایی است.
در سال 1914 از انگلستان شروع شد . به معنای گرداب است . توسط ازرا پاند (شاعر) نامگذاری شد. هنرمندان این سبک (وایندهام لویس – ادوارد وادزورت- کرو نوینسن- هنری گدیه برسکا – دورا کارینگتون – استنلی اسپنسر- داوید بومبرگ) بودند. ویژگی این سبک جنبشی علیه کوبیسم و فوتوریسم- نخستین حرکت از انگلستان - سبکی خشن و زاویه دار- به کارگیری زاویه سطحی برای ایجاد توهمی دورانی یا القای چرخش می باشد.
در سال 1916 از زوریخ آلمان شروع شد . به معنای اسب چوبی بچه ها می باشد. توسط تریستیان تزارا نامگذاری شد. از هنرمندان این سبک (جین آرپ- جرج گراس- هوگو بال- اندره برتون- ریچارد هلسنبک) اعضای اولیه گروه بودند.(مارسل دوشان (پیشروترین هنرمند دادائیست) – من رای- جان هرتفیلد- ماکس ارنست- فرانسیس پیکابیا- کورت شویترس) بودند. از ویژگی های این سبک تاکید بر فرد ستیزی، پوچ گرایی و قاعده گریزی و ویرانگری - تصادف در جریان آفرینش اثر هنری .
در سال 1917 از هلند شروع شد. نام گروه نام مجله تئو وان دوزبورگ بود . که توسط خود او نامگذاری شد. از هنرمندان آن (پیت مندریان- تئو وان دوزبورگ- هانس ریشتر- واسیلی کاندینسکی- کنستانتین برانکوزی- اریتولت ریولد) بودند. یک گروه هنری با گرایش به هنر انتزاعی با استفاده از شکل به خصوص مکعب و عناصر عمودی و افقی - انتزاعی گری هندسی.
در سال 1917 از فرانسه شروع شد . به معنای ناب گرایی است. این جنبش توسط لی کربوزیه وامدی ازانفان نامگذاری شد. ویژگی آن رسیدن به کوبیسم کامل با تاکید بر وضوح و عینیت - دوری از تزئینات کوبیسم می باشد.
در سال 1919 از وایمار آلمان شروع شد که نام یک مدرسه معماری و هنرهای کاربردی در آلمان بود. نامگذاری آن توسط والتر گروپیوس شد. از هنرمندان این سبک (میس وان دروهه - گرهارد مارکس – واسیلی کاندینسکی- موهولی ناگی- پل کلی - یوهانس ایتن) بودند. ویژگی آن ایجاد دستورالعمل در همه جنبه های علمی و نظری در زمینه معماری نقاشی پیکرسازی- از میان برداشتن مرز میان هنر ساختاری در هنرها- تاکید بر وحدت همه هنرها با تقدم تولید صنعتی کلان، می باشد.
در سال 1924 از پاریس فرانسه شروع شد . به معنای فرا واقعگرایی می باشد. توسط آندره برتون نام گذاری شد. از هنرمندان این سبک (سالوادردالی- جین ارپ- ماکس ارنست- خوان میرو) بودند. ویژگی این سبک کشف ضمیر ناخودآگاه و آزادسازی آن با غلبه بر عقل - نمایش دنیای وهم آمیز و رویایی - تلفیق امور معقول و غیر معقول برای آفرینش واقعیتی جدید - تحت تاثیر دیدگاههای فروید است.
در سال 1931 از پاریس فرانسه شروع شد. این گروه توسط انتونی پوسنرو نام گابو شکل گرفت. هنرمندان آن (البرت گلی زس- فرانسیس کوپکا – پیت موندریان – ژرژوانتونیرلو- آگووست هربین) بودند. هنر انتزاعی را با توجه به اسلوبهای نو در نقاشی و حجم سازی دنبال می کردند.
در سال 1934 از روسیه شروع شد . به معنای واقعگرایی جامعه گرا شکل گرفت. طرح اولیه توسط ماکسیم گورکی انجام شد. هنرمندان این سبک(سرجی گراسی موف - ارکادی پلاستوف- الکساندرساموخالف- کوزما پترف ود کین- الکساندر دینکا) بودند. که دنباله رو سنت واقعگرایی سده نوزدهم می باشد. تولید آثار قابل فهم برای توده ها، ستایش عظمت کارگر و نقش او در ساختمان کمونیسم - هنر وسیله ای برای تبلیغ سیاسی است از ویژگی های آن است.
در سال 1946 از میلان ایتالیا شروع شد . به معنای فضا آفرینی می باشد. نخستین کاربرد این اصطلاح در بیانیه سفید لوچیو فونتانا بود که خود هنرمند این سبک بود که ویژگی های آن هنر نوین فضایی، رد واقعیت مجازی، نقاشی سنتی، تلفیق علم و هنر مانند استفاده از لامپ نئون و تلویزیون برای نمایش رنگ و فرم در فضای واقعی نمایش، انگیزش های بصری و انگیزش های رنگ در فضا می باشد.
در سال 1946 از نیویورک آمریکا شروع شد . به معنای هیجان گرایی انتزاعی می باشد. نخستین کاربرد این اصطلاح برای توصیف برخی نقاشی های واسیلی کاندینسکی بود ولی توسط رابرت کوتس به آثار( ویلیام دکونینگ- جکسون پالاک) نیز اطلاق شد. از هنرمندان این سبک(واسیلی کاندینسکی- جکسن پالاک- ویلیام دکونینگ- آرشیل گورکی- کلمنت گرین برگ- فرانس کلین- جیمزبراک- میروشاپیرو) بودند. این سبک معروف به نقاشی نوع آمریکایی است. نقاشی عاری از انگاره و فاقد شکلهای بنیادین (صور هندسی)- با اسلوبی خود انگیخته پویا - قلمزنی آزاد - نقاشی کنشی را نیز شامل می شود.
در سال 1954 از فرانسه شروع شد . به معنای لکه گذاری می باشد. هنرمندان آن گروه مستقل شامل( اندی وارهل و لیختن اشتاین آمریکایی- فیلیپس و هاکتی از انگلیس) می باشند. ویژگی این سبک لکه گذاری آزادانه به منظور ایجاد جلوه های اتفاقی - فارغ از قصد بازنمایی و بدون تاکید بر فرم - نقاشی توام با حرکت های بدنی - انتزاع تغزلی و هنر غیر مفهمومی است.
در سال 1955 از لندن انگلستان شروع شد . به معنای هنر مردمی، هنر عامه می باشد . نامگذاری توسط لارنس الووی شد. که هنرمندان آن (سم فرنسیس - هانس هارتونگ) بودند. ویژگی این سبک توجه به فرهنگ توده مردم و زیبایی شناسی همگانی- واکنش در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی - رویکرد به باورهای دادائیست. استفاده از تکه چسبانی و چاپ سیلک اسکرین - همان نئودادائیست است.
در سال 1960 از هلند شروع شد . به معنای پسا نوگرایی،ضد نو گرایی است . توسط چارلز جنکس که آن را در مورد معماری رابرت و نتوری به کاربرد نامگذاری شد. ویژگی این سبک اصطلاحی برای توصیف گرایشهای پس از دهه 1960 در عرصه های معماری نقاشی ادبیات و فلسفه است.
در سال 1960 از لندن انگلستان شروع شد که گروهی از نقاشان انگیلیسی این سبک را اجرا می کردند که تابلوهایی با موضوعات انتزاعی و در اندازه های بزرگ- واکنش به سبک اکپرسیونیسم انتزاعی، آمریکا - گرایش به سمت یک محتوای بین المللی تر برای نقاشی انگلیس است.
در سال 1960 از کالیفرنیا آمریکا شروع شد . به معنای هنر زننده، هنر بیمارگونه، هنر کثیف است. این جنبش توسط لی کربوزیه و ازانفان شکل گرفت و هنرمند مطرح آن ادوارد کین هولز بود نوعی از هنر آمریکا که در آن از اشیا و مواد ناجور استفاده می شود. غالبا تلفیق نقاشی و مجسمه سازی موضوعات زننده و بیمار گونه، پرونوگرافی افراطی تعمدا با بی سلیقگی به نمایش در می آیند و انتقاد از جنبه های پست و مبتذل جامعه آمریکایی می باشد.
در سال 1960 از آمریکا شروع شد . به معنای پیشامدها که توسط الن کپروف ابداع شد. هنرمندان آن (الن کپروف- جان کیج- جرج سگال- رابرت واتز) بودند. اثر در مقابل تماشاگر اجرا می شود و با هدف از میان برداشتن مرز هنر و زندگی وضعیت اجرا حادثه یا رویدادهای پیش بینی نشده به منظور ترغیب تماشگران در اجرا می باشد.
در سال 1960 از آمریکا شروع شد . به معنای هنر دیدگانی است. هنرمندان آن (جزف آلبرس- یاکف آگام - بریجیت رایلی- ویکتور وازارلی) بودند. که بهره گیری از خطاهای بصری، استفاده از خطها و شکلهای خرد و سطحهای رنگی درخشان به نحوی که پس رونده، پیش آینده و لرزنده به نظر آید.
در سال 1962 از آمریکا شروع شد . به معنای هنر کمینه که آخرین جنبش هنرمدرن بود . هنرمندان آن (کارل آندره-دنالد جاد- رابرت ماریس- دان فلاوین) بودند. پژوهش هایی در ساختارهای( مدولی- فضایی- شبکه ای- جفتکاری) انجام دادند. هدف آنها توضیح مجدد فرم فضا و محدوده اثرهنری بود – رد هرگونه توهم بصری- سادگی بیش از حد در ترکیب بندی ها- واکنش علیه هیجان گرایی انتزاعی می باشد.
در سال 1964 از آمریکا شروع شد . توسط کلمنت گرین برگ نامگذاری شد. هنرمندان آن( موریس لویس- جولزالیتسکی- ال هلد- کنیت نولند- سم فرانسیس ) بودند. آثار انتزاعی با سطوح وسیع و تقریبا یکنواخت از رنگ های خالص است. آثارشان بر خلاف اکسپرسیونیست های انتزاعی از اسلوب نقاشانه برخوردار نبود.
در سال 1965 از آمریکا شروع شد.به معنای واقع نمایی عکس گونه بود. هنرمندان آن گروهی از نقاشان دهه 1970 آمریکا (چاک کلوز-دیوید هانسون- ریچارد استز- ادری فلاک- دن ادی- جان بایدر) بودند. در نقاشی رو نگاری دقیق از عکس انجام می دادند.
در سال 1967 از آمریکا شروع شد . به معنای هنر مفهومی است . توسط سل لویت نامگذاری شد. از هنرمندان آن( ارون داگلاس- جنی هولزر- جزف کاسوت- لارنس وینر- بروس نومن) از آمریکا و گروه هنروز بان از انگلیس بودند. می گفتند فکر هنرمند مهم است نه شی هنری. هدف رساندن مفهوم و ایده به مخاطب است . وسیله بیان هر چه باشد مشارکت ذهن تماشاگر را بیش از چشم عاطفه او می طلبد.
در سال 1970 از آمریکا شروع شد.(جولیان اشنابل- سوزان رتنبرگ - جاناتان برفسکی) هنرمندان آن بودند . ویژگی آن روی آوردن به پیکر نمایی نمادین و بیانگر- واکنش در برابر کانسپچوال آرت می باشد.
در سال 1970 از آمریکا شروع شد . به معنای (هنر خاکی- هنر زمینی) می باشد. هنرمندان آن (رابرت اسمیتسن- کریستوو جین کلود- جان دبیتس-مایکل هایرز- چارلز روس- ریچارد لانگ- والتر دماریا) بودند. از گرایش های کانسپچوال ، انجام کار هنری مستقیما بر روی طبیعیت، تاکید بر وحدت هنر و طبیعت است.
در سال 1970 از آلمان شروع شد . به معنای هنر زشت است . هنرمندان آن (جرج بازلیتس – انسلم کی فر- سدرو کیا- فرانچسکو کلمنته- جولین شنابل) بودند. اصطلاحی برای احیای هنر اکسپرسیونیست در آلمان، آمریکا و ایتالیا است.
در سال 1975 از آمریکا شروع شد . هنرمندان آن( میریام شاپیرو- جویس کزلف- رابرت کاشتر- برد دیویس- کیم مک کائل) بودند. گرایش تزئینی در مخالفت با جنبه عقلانی کانسپچوال، کاربرد رنگهای درخشان - نقوش زینتی و شکلهای هندسی با تاثیر از سزان - تعدیل جنبه تزئینی با پیکرهای ناهمگون می باشد.
در سال 1979 از ایتالیا شروع شد . به معنای پیشتازان تندرواست . توسط اچیلی بینتو الیوا نامگذاری شد. هنرمندان آن (سدرو کیا- فرانچسکو کلمنته- انزو کوچی- جرج بازلیتس-انسلم کی فر- جولین شنابل- دیوید سالی) بودند. ویژگی آن احیای جنبش اکسپرسیونیسم در ایتالیا با روی گردانیدن از عقلانیت کانسپچوال بود .انتزاع مینیمال- ایدئولوژی های سیاسی- بازگشت به اسلوب های سنتی، بهره گیری دلخواه از نمادها و اسطوره ها- تلفیق نقاشی از اشیا و اقتباس از تاریخ هنر می باشد.
در سال 1982 از آلمان شروع شد . به معنای وحوش جدید است. هنرمندان آن (گئورگ بازلیتس- زیگمار پولکه- گرهارد ریشتر – انسلم کی فر) بودند. جنبشی در نقاشی پیکر نما در آلمان - توجه به هیجان نمایی- بیانگری و نمادگرای شخصی است.